رئیس سوپرمارکت ازدواج کیه؟خدا،مالک تمام هستی.خدایامن یه شوهرمیخام،زن میخام خصوصیاتش این باشه،اخلاقش این جوری باشه،ظاهرش اینجوری باشه،دماغش اینجوری باشه،قدش اینجوری باشه،چشاش اونجوری باشه،قدش اونقدباشه.عزیزمن کی گفته زنخوب باید خوشگل باشه یاهرزنی خوشگله حتما خوبه،اندامش اینجوری باشه بیانش شیوا باشه،مانتو کوتاه بپوشه رژلب سوئیسی بزنه تیوز فرانسوی آستین مانتوش از آرنج باشه،موهاش میزامپلی کنه رنگ استوایی حنایی بزنه،پنککداشته باشه ابروهاشوو......یا اینکه مرد قدبلند باشه،زیرابروهاشو برداشته باشه مانکنی باشه موهاش فشن باشه پیرهن و شلوارش جرداشته باشه و....خوب عزیز من این که دیگه شد بز و شاید بدتر ازاون.مدرک پایین فوق لیسانس اصلا و ابدا،خونه نداره که دیگه هیچی ،ماشینش چیه،حالا از اینا بگذریم وضع باباش چیجوریه؟خونش کجاست چقدر اجتماعیه چقدر روشنفکره هههههو....
.حالا بعد ها خاطرات خودمو با دخترو پسرای محترم براتون میگم و هر کدوم واسه خودشون داستانایی دارنو این که من به خاطر شغلم و ... خیلی جاها و با خیلی از مشاغل سروکارداشته ام.رفیقای خوبم بیاین همدیگه رو دوست داشته باشیم و به همدیگه احترام بزاریم شیوه های درست زندگی رو انتخاب کنیم و برای هدفون تلاش کنیم.
ناتوانى پیرمرد در ازواج با زن جوان
خواستگارى کرد، دخترى که صندوقچه گوهرش از دیده مردم پنهان بود. طبق مراسم عروسى ، داماد به دیدار عروس رفت و به مزاح و خوش طبعى پرداخت ، ولى پیر از آمیزش ناتوان بود . شنیدم پیر کهنسالى در آن سن و سال پیرى مى خواست با زنى ازدواج کند، از یک دختر زیباروى که گوهر نام داشت
پیرمرد، نزد دوستان شکوه کرد و حجت خواست که خانه و کاشانه مرا، این زن گستاخ و بى شرم ، یکباره غارت کرد. بین زن و شوهر، ستیز و جنگ آغاز شد، که کار به شهربانى و حضور قاضى کشیده شد، ولى سعدى در این باره (قضاوتهایى کرد و ) گفت :
پس از خلافت و شنعت گناه دختر نیست تو را که دست بلرزد، گهر چه