سلام .لطفا نظر بدید و دیدگاه خودتونو یا پیشنهادتونو بگید با هر سن و سوال فقط سن جنس و میل ذکر بشود.مرصی رقاصنکته دیگرى که باید به اون توجّه کنیم ، این که شوخی نباید براى انسان به صورت یک عادت همیشگى درآید، بگونه اى که همواره دنبال بهونه اى باشد تا با کسى شوخى کند، چون تصویر زننده اى از انسان در ذهن مردم ایجاد مى کنه، بطورى که مردم اونو دلقک و بذله گو تصوّر مى کنند و بین شوخیها و موضعگیرى جدّى او فرقى نمى گذارند.
دوش دیدم که شیخى مشعل به دست دور شهر مى چرخید، به او گفتم :
- سرورم ! دنبال چه مى گردى ؟
گفت : از همزیستى با درندگان و چهارپایان خسته شده ام و تاب و تحملم به پایان رسیده است . این است که در این عالم به دنبال انسان مى گردم . از این افراد تنبل و ناقابل که دور و بر خودم مى بینم به ستوه آمده ام . این است که به دنبال یک توانا و پهلوان مى گردم که چشمم را از مردانگى و شخصیت خود روشن و جانم را آرام کند.
گفتم : فلانى ! نفس و جانت تو را فریفته است . به خدا تو دنبال عنقا مى گردى . خودت را خسته نکن به همان جاى قبلى خودت برگرد. من در این راه تلاش بسیارى کردم و به جاهاى گوناگونى سرزدم ، ولى از چنین موجودى که تو دنبال آن مى گردى هیچ اثرى نیافتم .
چنین کسى کجا پیدا مى شود که خالق خود را بشناسد، مزه کند و به خاطر انسانیت بدبخت و بیچاره ، آب شود و پاره پاره شدن امت ها و برخورد افراد و دولت ها و خودخواهى و خودپسندى و منفعت طلبى و مصلحت جویى او را آزار دهد و هرگاه نکبتى دامن گیر یکى از دولت ها شد او دردمند و خسته شود و براى پیشرفت تمام بندگان و سرزمینها بکوشد و خالصانه در خدمت تمام انسانها باشد..
در یک افسانه قدیمى نیز آمده است که : آب حیات در دریاى تاریکى و ظلمات یافت مى شود و گفته مى شود که اسکندر، خضر را راهنماى خود قرار داده بود تا او را به کنار سرچشمه آب حیات در دریاى تاریکیها برساند، ولى خضر از انجام چنین کارى عاجز ماند و نتوانست در این باره کارى انجام دهد.
تو انسانى هستى که (هنوز مقدارى از روحیه ) جاهلیت در تو وجود داردرقاص)